بسته
(0) سبد خرید
شما هیچ موردی در سبد خرید خود ندارید
لیست محصولات
    فیلترها
    زبان
    جستجو

    چالش کتاب ‌نخوانی در نظام آموزشی

    چهار شنبه, 25 اردیبهشت,1398

    به گزارش سایت دفتر مشق به نقل از ایرنا

    حال با این توضیحات «چالش» را این‌گونه توصیف می‌کنیم:«شرایط و وضعیت جدیدی که مسیر آینده را از بیرون مورد تهاجم قرار می‌دهد و حفظ تعادل وضع موجود را با مشکل مواجه می‌کند.» واژه دیگری که در بحث امروز ما به تعریف و واکاوی نیاز دارد، واژه «کتاب‌نخوانی» است؛ یک واژه ترکیبی که در مقابل کتاب‌ خوانی قرار می‌گیرد. اما آیا به عمل مطالعه، کتاب ‌خوانی می‌گوییم؟ پاسخ منفی است. مطالعه عام‌تر از کتاب‌خوانی است. در طول روز ممکن است ما مطالب بسیاری را در گوشی همراه، تبلت یا کامپیوتر خود بخوانیم که ویژگی مشترک آنها کوتاه ‌نویسی و سرعت انتشار است. ولی اینها کتاب‌خوانی محسوب نمی‌شوند بلکه خوانش‌ های مجازی‌اند.

    مراد ما از کتاب‌ خوانی جایگاهی است که در ارتقای توسعه فرهنگی تأثیرگذار باشد و در نهایت به «عقلانیت و به‌زیستی انسانی» منجر شود. مختصات نظام آموزشی ما موجب شده که به کتاب خواندن به معنای مطالعه عمیق احساس نیاز چندانی نشود. یکی از اشکالات بنیادین نظام آموزشی به مساله ساختار بازمی‌گردد. نظام آموزشی مجموعه ‌ای متشکل از بخش ‌های آموزشی و فعالیت‌ های آموزشی دستگاه‌ های دولتی، غیردولتی، مردمی و عمومی است که به عنوان یکی از زیرنظام‌ های اصلی کشور برای آموزش و تربیت نیروهای انسانی فعالیت می‌کند. یکی از آسیب ‌های جدی که در فلسفه آموزش با آن مواجه هستیم مربوط به مدل اجرایی ناقصی است که آموزش عالی را از آموزش و پرورش جدا کرده است. این درحالی است که در اغلب کشورها آموزش، آموزش است و تمایزی میان سطوح مختلف آموزش وجود ندارد.

    سبقه این تقسیم ‌بندی به دهه 1330 تا 1340 برمی‌گردد و از آن زمان ساختار پیوسته آموزش دچار گسست شد. من فکر می‌کنم آنان که آموزش را به دو بخش آموزش عالی و آموزش و پرورش تقسیم می‌کنند، مقصودشان این بوده که اگر آموزش دانشگاهی «آموزش عالی» است و آموزش و پرورش «آموزش دانی» است، همین تقسیم‌بندی در نظام آموزشی، مصائب بسیاری را رقم زده‌ است.

    ما پیش از هر چیز باید به این باور برسیم که آموزش و پرورش از آموزش عالی کهتر نیست. ولی ما می‌بینیم تحصیلکردگانی که مدارج دانشگاهی دریافت کرده‌اند عموما ترجیح می‌دهند در دانشگاه مشغول به کار شوند و اشتغال در دانشگاه را دارای شأن اجتماعی بالاتری می‌دانند. در صورتی ‌که مطلوب‌ترین و آرمانی ‌ترین نظام آموزشی نظامی است که معلم کلاس اول آن مجتهد و دانشمند باشد.

    این مساله در رابطه با نظام آموزشی کشور ما به چالش کتاب ‌نخوانی مربوط می‌شود و از آنجا که به دلایل گوناگون در جامعه ما نهادهای ارزشیابی دقیقی شکل نگرفته و تنها نهادی که سطح علم و دانش افراد را می‌سنجد، نهاد دانشگاهی است صرفا مدرک‌گرایی ارزش پیدا کرده و رشد دانش ملی و تفکر انتقادی شکل نگرفته است. از همین رو معیار سنجش دانش و سواد افراد، مدرک‌شان شده و افراد به صرف داشتن مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد یا دکتری در مناصب مختلف-حتی مغایر با رشته تحصیلی گماشته می‌شوند.

    برای آنکه عنوان اصلی بحث‌مان را فراموش نکنیم من دوباره یادآوری می‌کنم که می‌خواهیم عوامل بیرونی اثرگذار بر بیماری کتاب‌ نخوانی در نظام آموزشی را بررسی کنیم. متخصصان جامعه ‌شناسی، روان ‌شناسی و... ضروری است که به این مساله به چشم یک بیماری بنگرند. در جامعه ما به لحاظ فرهنگی نیاز به کتاب‌خوانی احساس نمی‌شود. دانش‌ آموزانی که ما به آنها توصیه می‌کنیم که کتاب بخوانند در فضای کتاب ‌نخوانی و مدرک‌ گرایی رشد کرده‌ و زندگی می‌کنند و در آن فضا با این پرسش مواجه می‌شوند که کتاب ‌خوانی در کجای زندگی برای من ارزش افزوده ایجاد می‎کند؟

    این درحالی است که در بسیاری از کشورها بیش از آنکه مدرک و مقطع تحصیلی فرد برای اشتغال مهم باشد، میزان دانش و مهارت شخص اهمیت دارد. اما در جامعه ما مدرک تحصیلی فرد تأثیرگذار است و چه بسا افرادی که در مقاطع تحصیلی بالا از دانش و سواد کافی برخوردار نیستند اما در ورود به بازار کار توفیق می‌یابند. عامل تأثیرگذار بعدی انتخاب کتاب و کثرت تولید کتاب است. ما در صنعت نشر با حجم عظیمی از عناوین کتاب با تیراژهای محدود مواجهیم. از طرفی تعدد و تکثر بی‌رویه چاپ کتاب خریدار را دچار سردرگمی می‌کند. متاسفانه دلیل دیگری که مزید بر علت شده عدم حضور مشاوران و راهنمایان کتاب‌خوانی است که در مدرسه و دانشگاه در کنار دانش ‌آموزان و دانشجویان حضور داشته باشند و جوانان ما را هدایت کنند.

    علاوه بر اینها یکی از ساز و کارهایی که جای خالی آن در آموزش و پرورش ما احساس می‌شود، جشنواره کتاب رشد است. یکی از وظایف جشنواره رشد داوری میان انبوه کتاب ‌های منتشر شده و رتبه ‌بندی کتاب‌ها در 3 سطح است. ولی متاسفانه این مساله رسانه‌ای نمی‌شود و رسانه ملی از این موضوعات به‌ طور جدی و هدفمند حمایت نمی‌کند. ساز و کار تبلیغ رسانه‌ای به گونه ‌ای است که در مخاطب احساس نیاز کاذب ایجاد می‌کند، این درحالی است که در مورد کتاب و ترویج کتاب‌خوانی هیچ‌گونه تبلیغات ترغیب ‌کننده‌ای صورت نمی‌گیرد.

    نظام آموزش از بیرون تحت تاثیر عوامل بسیاری است؛ از یک طرف تحت تاثیر تغییر و تحول و تنوعات محیط بیرونی است و از طرف دیگر خود نظام آموزش نظام کندی است چراکه فرآیند تعلیم و تربیت، کند و زمان‌بر است. این عامل سبب شده که هماهنگی میان تحولات بیرونی و نظام آموزش و پرورش مخدوش شود.

    منبع: روزنامه اعتماد؛ 1398،02،25
    گروه اطلاع رسانی **9117**2002

    برچسب ها

    دفترمشق کتاب
    ثبت نظر