به گزارش سایت دفتر مشق به نقل از خبرگذاری کتاب ایران
به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «سلمان ساوجی»، اثر رشید یاسمی که حدود هشت دهه پیش کار نگارش آن تمام شده بود، به تازگی و بعد از گذشت چند دهه مجددا زیر خط چاپ رفت. چاپ جدید کتاب «سلمان ساوجی» با ویراستاری محسن طباطبایی عرضه شده است.
این کتاب از 15 فصل به نامهای «پدر سلمان و سال ولادتش»، «ورود به خدمت جلایریه»، «دلشادخاتون و فرزندان او»، «سفری به ساوه»، «سلمان و اویس»، «سلمان و پادشاه آل مظفر»، «دارایی»، «امراض و مسافرتهای سلمان»، «خاتمه زندگانی»، «مذهب، اخلاق، عقاید فلسفی»، «شهرت سلمان و عقاید دیگران»، «سلمان و شعرای متقدم»، «سلمان حافظ»، «کلیات سلمان» و «فضایل و مضامین» تشکیل شده است.
محسن طباطبایی، ویراستار این اثر در یادداشتی اختصاصی برای ایبنا در سه محور کلی به سلمان ساوجی پرداخته است:
زندگی سلمان
سلمان ساوجی از پدری اهل قلم در ساوه در ابتدای قرن هشتم که تاریخ دقیق آن چندان معین نیست به دنیا آمده است. در ابتدا در خدمت خواجه غیاثالدین محمد وزیر به سر میبرد و پس از درگذشت سلطان ابوسعید بهادرخان آخرین سلطان مقتدر خاندان هلاکو و پس از نزاعهای بسیار و پیروزی شیخ حسن ایلکانی پسرعمه سلطان ابوسعید و تاسیس سلسله جلایریه در بغداد سلمان نیز به خدمت دربار شیخ حسن بزرگ درمیآید و ملکالشعرای دربار لقب میگیرد. شعرای فارس و خراسان و عراق عجم مانند عبید زاکان و خواجه ناصر بخاری و ابن یمین و خواجه حافظ و غیره جواهر منظوم او را دیده و برای جلب توجه این ملکالشعرای سعادتمند یا خود به بغداد میآمدند یا مانند حافظ با ارسال غزل و قطعات او مدح گفته و با وی باب مشاعره میگشودند و توسط او اشعار خویش را از نظر شیخ حسن و دلشاد خاتون می گذرانیدند.
نکته عبرتانگیز و عبرتآموز آنکه پس از وفات سلطان ابوسعید شیخ حسن به انتقام آنکه ابوسعید با همسر او بغداد خاتون ازدواج کرده بود دلشاد خاتون همسر او را به عقد خود درآورد و از وی صاحب چهار فرزند شد که معزالدین اویس متولد 739پس از پدر در سال 757 به سلطنت میرسد. اویس جوانی زیبا و صاحب ذوق و در نقاشی و موسیقی صاحب اختراع بود و از همان کودکی همواره در شعر از سلمان تعلیم میگرفت. پس از سلطنت اویس بر محبت و علاقه پادشاه به سلمان افزوده شد و تقریبا در همه سفرها همراه پادشاه بود و تقریبا همه وقایع و فتوحات و لشکرکشیهای روزگار سلطان اویس در شعر سلمان نمود پیدا کرده است. بعد از وفات سلطان اویس در 776 چندی مدح شاه شجاع را نیز کرده است.
شعر سلمان
سلمان در زمان حیات و بلکه در
اول جوانی شهرت تمام یافته و محسود اقران و طرف توجه بزرگان شد. قبل از آنکه به 27 سالگی برسد رکنالدین علاءالدوله سمنانی در حق او میگفت که چون انار سمنان و شعر سلمان ندیدهام و در همین سن بود که سلمان قصیده معروف و مصنوع خود را به نام بدایع الابحار به نظم در آورد با مطلع:
صفای صفوت رویت بریخت آب بهار/ هوای جنت کویت ببیخت مشک تتار
این قصیده از مشکلترین آثاری است که شاعری به انتشار آن موفق گشته باشد. دولتشاه در شرح حال سید ذوالفقار شیروانی مینویسد «و قبل از سلمان ساوجی کسی در صنعت شعر مثل قصیده ذوالفقار نگفته است که مجموع صنایع و بدایع شعر را شامل باشد.»
هر چند این قصیده از طبع روان شاعر به جهت تقید به صنعتپردازی حکایت نمیکند ولی بزرگترین دلیل بر مهارت اوست که قبل از 27سالگی برتمام بحور و قواعد عروض و و قوافی و بدیع چنان مسلط بوده که آنها را در یک قصیده به نظم درآورده است. این قصیده و سایر قصاید و غزلیات؛ نام سلمان را در همان روزگار جوانی به اطراف برده و عارف و عامی را شایق دیدار و مدح او ساخت. چنان که بیشتر شعرای معاصر یا به بغداد آمده از وی دیدن کردند یا به قطعه و غزلی باب مکاتبه و مشاعره با وی گشودند. خواجه ناصر بخاری و عبید زاکان به بغداد آمده و اشعار خود را بر پادشاهان جلایری عرضه میکردند.
آمدن عبید زاکان به خدمت سلمان مشهور است. گویند سلمان قطعهای در هجو عبید ساخته بود به این مضمون:
جهنمی و هجا گو عبید زاکانی/ مقرر است به بی دولتی و بی دینی
اگرچه نیست ز قزوین و روستازاده است/ و لیک میشود اندر حدیث قزوینی
عبید به بغداد آمد و متنکراً به مجلس سلمان وارد گشت و چون سلمان دانست از اهل قزوین است پرسید از گفتار سلمان در ولایت شما کدام شهرت دارد. عبید بدون اینکه نشان بدهد وی را میشناسد گفت این غزل از سلمان مشهور است:
من خراباتیام و بادهپرست/ در خرابات مغان عاشق و مست
میکشندم چو سبو دوش به دوش/ می برندم چو قدح دست به دست
لیکن سلمان مرد معتبر و بزرگواری است. من گمان میکنم این اشعار را زن او گفته باشد. سلمان دریافت که این شخص عبید است. او را احترام کرد. عبید گفت: اگر زود صلح نمیکردی از شر زبان من خلاص نداشتی.
شعرایی که نمیتوانستند یا نمیخواستند به بغداد بیایند به وسیله اشعار با او رابطه پیدا میکردند از جمله ابن یمین فریومدی چنانچه در کتاب «احوال ابن یمین» آمده عزم بغداد داشته یا شاید هم سفری به آن طرف کرده باشد.
از همه مهمتر خواجه حافظ شیرازی است که چندین غزل سلمان را استقبال کرده و در قطعه ذیل وی را میستاید:
حکیم فکر من از عقل دوش کرد سوال/ که ای یگانه الطاف خالق رحمان
کدام گوهر نظم است در جهان که ازو/شکست قیمت بازار لولو و مرجان
جواب داد که بشنو ولی ز من مشنو/ که این قصیده فلان گفت و این غزل بهمان
سرآمد فضلای زمانه دانی کیست/ ز روی صدق و یقین نه ز راه کذب و گمان
شهنشهه فضلای پادشاه ملک سخن/ جمال ملت و دین خواجه جهان سلمان
و این هم نمونههایی از استقبال حافظ و سلمان:
سلمان:
زمان زمان به دل و جان خویش میگفتم/ ایا منازل سلمی و این سلماک
حافظ:
بسا که گفتهام از شوق با دو دیده خویش/ ایا منازل سلمی فاین سلماک
سلمان:
عاشقان را از جهالت روز بازار امشب است/ لیله القدری که میگویند پندار امشب است
حافظ:
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است/ یا رب این تاثیر دولت از کدامین کوکب است
سلمان:
خواهی که روشنت شود احوال درد من/ درگیر شمع را وز سر تا به پا بپرس
حافظ:
خواهی که روشنت شود احوال سر عشق/ از شمع پرس قصه ز باد صبا مپرس
جامی که سی سال بعد از سلمان متولد شده در بهارستان که به سال 829 تالیف شده است در حق او چنین گوید:
«وی شاعری فصیح و سخنگذاری بلیغ است. در سلامت عبارات و دقت اشارات بینظیر افتاده است. در جواب استادان قصاید دارد و بعضی از اصل خوبتر و بعضی فروعتر و بعضی برابر.»
کلیات سلمان
از سلمان قریب به یازده هزار بیت باقی است. کلیات سلمان مشتمل است بر کلیه اقسام شعر.
1 -
قصاید که قریب به پنج هزار بیت است و بیشتر در مدح خاندان جلایری است و بنابر مناسبات و پیش آمدهایی سروده شده که در آن وقت آنها را بسیار جالب توجه میکرده لیکن امروز برای اشخاصی که از وقایع درست مطلع نیستند البته آن تاثیر را ندارد.
2 -
قطعات او چندان قابل ملاحظه نیست مخصوصا پس از مقایسه با قطعات معاصرش ابن یمین فریومدی که نکات اخلاقی و فلسفی بسیار دارد قطعات سلمان قریب چهارصد و پنجاه بیت و بیشتر در طلب وظیفه و مدح اشخاص است و نمیتوان اهمیت بسیار به آنها داد.
3 -
ترکیببندها و ترجیعبندهای او مطابق معمول است. یکی از ترجیعاتش استقبال از سعدی است و بیت ترجیعش این است:
من دامن آن نگار گیرم/ از هر دو جهان کنار گیرم
4 -
ساقینامه که بیت اولش این است:
بیا ساقیا مجلس عشرتی/ بیارای در بهترین صورتی
و چنان مینماید که قبل از ساقینامههای حافظ سروده شده و از اولین ساقینامههای زبان فارسی است.
5 -
غزلیات قریب یکهزارویکصد بیت است و از حیث شکل چندان تازگی ندارد و پس از سعدی و مولوی و حافظ در درجه اول است. صنایع بدیعیه که بیشتر آنها در تناسب لفظی و معنوی است غزلیات او را ممتاز ساخته است.
6 -
مثنویات شامل:
الف- جمشید و خورشید که تقریبا دارای دو هزاروهفتصد بیت است.
ب- فراقنامه
این مثنوی مبتنی بر وقایع تاریخی و مشتمل بر یک هزار بیت است. بیرامشاه پسرخواجه مرجان، منظور سلطان اویس بود. محبت آنها به درجهای رسید که لحظهای از هم جدایی نداشتند اتفاقا در سال 761 بیرام قهر کرد و به بغداد رفت و پس از چندی آشتی کرد و بازآمد و به جنگ گیلانیان شتافت و بدرود زندگانی گفت. بعد از یکسال از این واقعه به سال 770 سلطان اویس، سلمان را مامور نظم حکایتی مناسب حال خود ساخت:
شبی بنده را شاه پیروز بخت/ طلب کرد و بنشاند در پای تخت
ز من نامهای خواست اندر فراق/ که آن نامه باشد سراسر فراق
7 –
رباعیات: این نوع شعر قسمت کوچکی از دیوان را گرفته است و در اقدم نسخ بیش از 32 رباعی دیده نمیشود.
گفتنی است کتاب «سلمان ساوجی» به کوشش زندهیاد رشید سلمانی و با ویراستاری محسن طباطبایی در 145صفحه، شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات ماهریس منتشر شده است.