بسته
(0) سبد خرید
شما هیچ موردی در سبد خرید خود ندارید
لیست محصولات
    فیلترها
    زبان
    جستجو

    این مقبره سزاوار ابرشاعری چون صائب نیست!

    دوشنبه, 10 تیر,1398

    به گزارش سایت دفتر مشق به نقل از خبرگذاری کتاب ایران

    این مقبره سزاوار ابرشاعری چون صائب نیست!
     
    به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در تقویم ملی کشور ما، دهم تیرماه روز بزرگداشت میرزا محمدعلی صائب‌تبریزی نامگذاری شده است. شاعر غزل‌سرایی که تعلیم و تمثیل را در هم پیچیده و پایه‌گذار و از سرآمدان سبک هندی محسوب می‌شود؛ اما همین قرار گرفتن او در سبک هندی، باعث مهجوری او نسبت به سایر شعرای بزرگ تاریخ ادبیات شده است. گواه آن هم وضع مقبره این شاعر بزرگ در اصفهان است، که وضعیت چندان خوبی ندارد و متاسفانه کاری برای بهبود وضعیت آن صورت نمی‌گیرد. شاید روز بزرگداشت این شاعر پرآوازه سبک هندی مجال خوبی برای طرح این سوا‌ل‌ها باشد که، الان جایگاه صائب تبریزی در ادبیات فارسی و وضع اجتماعی امروز چیست؟ معرفی و توجه به صائب در این روزگار چه از لحاظ ادبی و چه به لحاظ تاثیرگذاری اجتماعی چقدر می‌تواند مهم باشد و الان وضعیت آثار و مقبره صائب در چه وضعی است؟ سوالاتی که برای اطلاع از پاسخ‌ آن‌ها با سعید شفیعیون، مصحح و پژوهشگر و عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان گفت‌وگویی داشتیم که مشروح گفته‌های او را در ادامه می‌خوانیم:
     
    سعید شفیعیون، در گفت‌وگو با ایبنا در بیان اهمیت سبک هندی عنوان کرد: ما در تاریخ ادبیات هزارساله‌مان تنوع قابل ملاحظه‌ای در سبک شاعری، انواع و آثار ادبی داریم؛ که همه این‌ها ارزش‌های خاص خودش را دارد و حسب اقتضائات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی هم پیدا شده است. علاوه بر این شعرا و اهل هنر دنبال نوگرایی و باب کردن چیزهایی که تا آن روزگار خیلی مورد توجه نبوده و به اصطلاح دنبال طرح سخن نو بوده‌اند. وقتی با این نگاه تاریخ ادبیات را نگاه می‌کنیم، از بین دوره‌های مختلف که سبک خراسانی و عراقی و این اسامی‌ای که به آن‌ها اطلاق می‌شود و البته خیلی هم دقیق نیست، در یک دوره با یک سبک خیلی تازه و متفاوت مواجه می‌شویم، که با وجود قرارداشتن در همان فضای کلاسیک ادبی، از وجوه مختلف صدا و رنگ کاملا متفاوتی دارد. هم توجه به ذات هنری شعر و خیال‌گرایی و دغدغه‌های صنفی و هم توجه به تجارب جدید زیستی و اجتماعی و غوطه خوردن در سطح زبان و فرهنگ و اندیشه روز جامعه، از این ادبیات منشوری ساخته که مخاطب می‌تواند تا مدت زیادی با پرتوهای نورهای متنوع آن مشغول باشد.
     
    شفیعیون درباره چرایی و چگونگی کنار رفتن سبک هندی و شکل‌گیری «مکتب بازگشت» گفت: وقتی که دوره امپراتوری صفوی با آن آشفتگی سیاسی به پایان می‌رسد و در عین حال وجود ضعف‌هایی که هر سبکی در آخر دوره خودش، به آن دچار می‌شود؛ ادیبان و شاعران به این اعتبار که ما از راه اصلی در این سبک به دور افتاده‌ایم و راه را گم کرده‌ایم، به سراغ احیا و تجدید دوره ادبیات قبل از تیموری رفتند؛ منتهی حرکت آن‌ها از دو جهت، حرکت خاص و قابل انتقادی است؛ ابتدا اینکه این‌ها به‌جای اینکه انحطاط‌های این سبک را رفع کنند و راه نوینی را بپیمایند، کلا دوره‌ای را که تا به اینجا آمده بودند، منکر شدند و جهشی عظیم اما به عقب کردند، که بعدها به درستی آن را «بازگشت» نامیدند؛ که از نظر من و بسیاری دیگر همان ارتجاع است.

    او اضافه کرد: اقدام بعدی این‌ها که کاری ضد اخلاقی و خائنانه بود، تخطئه ناجوانمردانه هنر شاعری و شعر این دوره، به‌خصوص سرآمد اینان، صائب بود، که آرام آرام تبدیل به باور شد و از طریق ادبای تربیت یافته این محافل ادبی که بعدها جزو محققان درجه یک شدند و یا خودشان و یا شاگردانشان به دانشگاه رفتند، مثل باور دینی در عمق وجود نخبگان رخنه کرد تا به حدی که به آسانی منکر نزدیک به سیصد سال تولیدات متنوع ادبی و هنری و کارهای علمی در وسیع ترین گستره جغرافیایی از شرق آسیا تا شرق اروپا شدند. نام سبک هندی را به تحقیر بر این تولیدات ادبی نهادند که مثلا آن را فرزند نامشروع ادب فارسی و ایرانی جلوه دهند، در حالی که این نام اتفاقا مؤید امپراتوری شعر فارسی و ایران فرهنگی است. من نمی‌دانم اگر ادیبان هندی و حاکمان شعر دوست هندی و حامیان ادیبان ایرانی و ادب فارسی نبودند، آیا ما به فرهنگ های لغت درستی امروز دسترسی داشتیم و مرحوم دهخدا برای کارش دستمایه ای می‌داشت؟
     
    سبک هندی در مواجهه با توطئه مشتی شاعر مغرض و کم‌ذوق
    مصحح کتاب «تذکره نفایس المآثر» ضمن اشاره به اینکه کنار گذاشتن سبک هندی و مهجور کردن آن یک توطئه عمدی و برنامه‌ریزی شده بود، درباره عوامل و مسبان این کار اظهار کرد: شک نداشته باشید که این سبک با توطئه مشتی شاعر مغرض و کم‌ذوق مثل مشتاق و بدتر از همه آن‌ها آذر بیگدلی مواجه شد؛ کسی که در همان سال‌های جوانی‌اش واله داغستانی، صاحب تذکره «ریاض الشعرا» به کینه‌ورزی‌اش در باب این سبک و شاعرانش اشاره کرده است. تذکره او که عمده‌اش سرقت از تذکره‌های بزرگ دوره صفوی مثل «خلاصة‌الاشعار» است، عملا اساسش تبلیغ ضد سبک هندی و دعوت به بازگشت ادبی است. گاهی فکر می‌کنم او دشمنی شخصی با شعر صائب داشته و حسد چشم او را به روی آن همه شعر زیبا بسته بوده، که در شرح حال او می‌نویسد: «سبب شهرت بی‌جای او گویا کمالات نفسانی اوست که مشهور است در حین فراغ از فکر مشغول ذکر بوده، یا ترتیب کوکب است» و از میان دیوان صد هزار بیتی او که در دستش بوده و برخی تا سیصد هزار بیتش دانسته‌اند، می‌گوید «بعد از مراعات بسیار، این چند بیت در دیوان او انتخاب شد». آری این صائب همان است که بسیاری از محققان منصف و ادیب روزگار ما جزو ده شاعر بزرگ ادب فارسی می‌دانند و به قول استاد نوریان عزیز بعد از حافظ بزرگترین غزلسرای فارسی است.

    افسوس که ما هنوز گرفتار نظرات قدیمی و سطحی استادان کهن‌مان هستیم و من به اینها باورهای خرافی علمی می‌گویم. جالب آنکه خبر نداریم بسیاری از اینان  مثل استاد فروزانفر صراحتا از نظر خود بازگشتند و معترض به این باور شدند.
     
    شعر صائب آیینه تمام‌نمای مضامین ادبی پیش از خود است
    شفیعیون در ادامه به تهمت‌های که به شعر سبک هندی روا داشته شده و به این بهانه‌ها زمینه انزوای آن شکل گرفته؛ اشاره کرد و افزود: یکی از اتهام‌های دیگری که نسبت به شعر سبک هندی این است که می‌گویند این شعر فقط دغدغه خیالبازی و مضمون پردازی داشته است؛ ولی اگر فقط و فقط دیوان صائب تبریزی را ملاک قرار دهیم، متوجه می‌شویم که یکی از منابع ادبیات تعلیمی در فشرده‌ترین صورت ممکن اشعار صائب است. شعر صائب آیینه تمام‌نمای مضامین ادبی پیش از خود است، به‌اضافه مضامین و افکار و اندیشه‌های خود او، که آدمی با خواندن اشعار او در شگفتی مطلق فرومی‌رود، که چگونه ممکن است یک شاعر این همه مضمون و فکر -گاه در موضوعات بسیار ساده - به ذهنش برسد. آری ابیات صائب حتی همان اسلوب معادله‌های معروفش، نمایش مقتدرانه از اجتماع صورت و معناست و هم خیال و هم محتوای معمولی پیام در آن به زیبایی تمام یکدیگر را در آغوش کشیده‌‌اند. مثلا صائب می‌گوید: «پل بسته‌ای که بگذری از آبروی خویش/ دست طلب به پیش کسان می‌کنی دراز»

    یعنی برای اینکه این نکته را یادآور شود که گدایی و و تمنا و طلب مادیات از  کسی، کار بسیار نازلی است؛ این دست طلب را به پلی تشبیه می‌کند، که آبروی آدمی از زیر آن می‌رود. این ابیات را بخوانید و ببینید جز در این دیوان و یا نهایتا در این سبک، می‌توانید سراغی از آن در هزار سال ادب پارسی بگیرید:
    «عشق هر کس را که خواهد می‌کند زیر و زبر/پشت و روی جنس دیدن در خریدن حجت است
    نخوانده بوی گل آید اگر به خلوت من/ز نازکی به دلم بار میشود چه کنم
    طوطی از همواری آیینه می‌آید به حرف/پیش ارباب سخن زنهار لوح ساده باش
    دلیل عزت اهل سخن همین کافی است/که خرده‌های قلم زیر پا نخواهد ریخت
    چه شتاب است که ایام بهاران دارد/که ز هر غنچه صدای جرسی می‌آید
    زاهد از صید دل عام نشاطی دارد/عنکبوتی ز شمار مگسی می‌آید
    ده در شود گشاده شود بسته چون دری/انگشت ترجمان زبان است لال را»
     
     
    سعید شفیعیون

    بِرَند شدن صائب از وجوه تمایز او است
    شفیعیون در ادامه به وجوه تمایز صائب نسبت به دیگر شاعران اشاره کرد و افزود: یکی از ویژگی‌هایی که صائب نسبت به بقیه شاعرها دارد، به اصطلاح امروز، برند شدن یا مُهر شخصی و برجستگی منحصر به فرد شعر او است. یعنی همان گونه که هر دو بیتی به باباطاهر، یا هر شعر حماسی در اوزان شاهنامه به فردوسی، یا هر شعر تعلیمی مثنوی به مولانا و هر رباعی باورستیز خوشباشانه به خیّام نسبت داده می‌شود؛ هر شعر تعلیمی که با مثالی همراه باشد، هم به صائب تبریزی نسبت داده می‌شود. یعنی در تاریخ ادبیات ما شاعران بسیار کمی هستند که آنقدر در یک حوزه مسلط و چیره می‌شوند، که تبدیل به نشان و برند می‌شوند و کم‌اند شاعرانی که خودشان شبیه یک سبک شوند؛ صائب جزو این شاعران است. بنابراین می‌توان وجوه متفاوتی برای صائب قائل بود، که او را به عنوان یکی از ده شاعر بزرگ تاریخ ادبیات فارسی قرار می‌دهد. یعنی صائب تبریزی جزو اَبَر شاعران ما و شعرای سرلشکر ادبیات فارسی محسوب می‌شود. در مجموع با همه این اهمیتی که سبک هندی دارد و صائب نماینده اجل آن است، شگفتی دارد که خود ما دست به حذف و کمرنگ کردن این آدم‌ها می‌زنیم.
     
    ساخت یک ساختمان بدشکل اداری روبه‌روی قبر صائب
    مصحح کتاب «تذکره نفایس المآثر» در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به اینکه در زمان حال اقبال به شعر صائب و سبک هندی بهتر شده است، از بی‌تدبیری مسئولان اصفهان درباره مقبره صائب در این شهر گلایه کرد و گفت: خوشبختانه با تغییر اقتضائات اجتماعی و باز شدن در تحقیقات، اندکی اقبال به این سبک به وجود آمده است. این سبک عملا ویژگی‌هایی دارد که با شعر مدرن و امروزی خیلی هماهنگ است.
    درود خدا بر احمد کمال، زین‌العابدین مؤتمن، امیری‌فیروزکوهی، احمد گلچین‌معانی و محمد قهرمان که بی ادعا و سخت کوشانه به احیای این سبک پرداختند. رحمت خدا بر استاد همایی که با وجود بی‌تعلقی به این سبک؛ ولی بنا به عرق پژوهشی و علقه به اصفهان و تاریخ اصفهان، در شناسایی و معرفی مقبره صائب تبریزی گام‌های بسیار مهمی برداشت، وگرنه تا قبل از 1317 همگان این محل را جزو موقوفات آقا میرسید‌محمد مجتهد‌ لبنانی می‌دانستند. به هر حال در 1344 با حمایت فرهنگستان و شهرداری آن وقت و جمعی از شاعران و علاقه‌مندان به صائب بنایی در این باغ نهادند، که به نام تکیه صائب معروف شد؛ ولی متأسفانه بعد از آن نه تنها وضع بهتری پیدا نکرد؛ بلکه روز به روز بدتر شد. من نمی‌دانم مکان قحط بود که آمدند یک ساختمان بدشکل اداری روبه‌روی قبر صائب ساختند و عملاً مقبره او که می‌توانست شبیه حافظیه شیراز باشد و از اطراف دسترسی داشته باشد، در کنجی ته باغ محصور شده است. خیابانی هم که مقبره صائب در آن قرار دارد، پر است از انبارها و فروشگاه‌های قطعات یدکی ماشین و پمپ و آبکش. واقعاً سوء مدیریت در این خصوص افسوس‌بار است و گویا متولی واحدی هم وجود ندارد، به قول مردم: «ماما هم که زیاد شد سر بچه کج میشه». از یک طرف ارشاد، از طرف دیگر شهرداری و هنوز هم گویا اداره وقف بر آن ادعا دارد.
     
    وی در پایان گفت: باید بگویم بر ذمه ما اصفهانیان است، که برای تقویت ایران و خودباوری ملت بزرگمان باید بیشتر در نکوداشت داشته‌هایمان دل بسوزانیم و تمامی ما از رئیس و مرئوس باید به خود افتخار کنیم، که خداوند فرصت زندگی و بخت خدمت در این شهرموزه را به ما ارزانی کرده است. بی‌تردید دوستی و مهرورزی اصفهان در مقام عقیده و عمل، تعهد به کیان کشور و پرستاری مام میهن‌مان ایران است، که در تاریخ کهن مثلی سایر بوده که «اصفهان به مثابه سر است و فارس و دیگر بلاد دو دست و تا سر باقی است، امید زندگی می‌رود».

    آری  فرهنگ شاید به نظر خیلی پیش‌پا افتاده و فرمایشی باشد ، این که مثلا مقبره صائب و کمال و چهار شاعر و هنرمندی که احتمالا در حیات خود هم آدم‌های خوشبختی نبوده‌اند، به همین هیأت ناسزاوار و تحقیرآمیز باشد یا نباشد، چه دردی از این شهر و کشور دوا می‌کند و هزارها مورد نظیر.

    کاش مسولان اجرایی اصفهان جایگاه مهم خود را به عنوان عامل مؤثر و جواب‌گو به تاریخ و آیندگان می‌دانستند و هر چه زودتر دستی بالا می‌زدند. معروف است در زمانی که ایران در تاراج و غارت عرب بنی‌امیه گرفتار بود و انیرانی بر ما حکم می‌راند، عبدالملک مروان خلیفه در برابر درخواست زیردستانش برای امتیازگیری گفته بوده «اسپهان کجا و چه جاست، که همه تولیتش را می‌طلبند» . خدا همه ما را از تمنیات زودگذر و تعلقات سیاسی خلاصی بخشد.
     
     
     
     

    برچسب ها

    دفترمشق دانشگاه
    ثبت نظر