به گزارش سایت دفتر مشق به نقل از ایرنا
خیام را شاعری دهری مذهب میدانند چنانکه او متاثر از ابوالعلای معری، فیلسوف عرب است، او تلاش میکند به جبران جبر زندگی که بر انسان تحمیل شده است زندگی را آنگونه که میخواهد پیش ببرد اما معتقد است به دنیا آمدن در اختیار انسان نیست اما چگونه زندگی کردن در اختیار اوست. شاید این جمله شبیه عبارات عامهپسندی باشد که این روزها در شبکههای اجتماعی رد و بدل میشود اما اعتقاد عمر خیام به این بوده که بتواند زندگی را آنگونه که خود میپسندد پیش ببرد.
صادقانه آن است که بگوییم انسانی را که به نام حکیم میشناسیم، حکیمی است که از نجوم و جبر و هندسه و شعر و حتی موسیقی آگاهی داشته و انسان آگاه را نمیتوان به سادگی و با معمولیترین دلخوشیهای انسانی به بند کشید.
او نمیتواند خود را با این حداقل داشتههای زندگی انسانی راضی نگه دارد و سعی میکند تا آنجا که میتواند از نگاه معمولی به جهان و زندگی عادی فاصله بگیرد، چنانکه در اندیشه اگزیستانسیالیسم مارتین هایدگر خود را منادی اصالت وجود بشری میداند خیام نیز هزار سال پیش از او اینگونه میاندیشد که باید زندگی را همانگونه که هست درک کرد و آن را به سادهترین شکل ممکن زندگی کرد.
اندیشه خیامی تا آنجا که به او مربوط میشود اندیشهای فردگرایانه و آزادیخواه است، او انسان را با وجود در جبر تاریخی زیستن، نه در مقام انسانی بیخرد و ناآگاه و ناتوان که در مقامی میبیند که میتواند خود را از خویشتن نجات دهد.
خوشباشی خیامی آنگونه نیست که بیفکر و اندیشه و بیتعلق باشد، آن گونه است که میتواند فرد را از دغدغههای معمولی بازدارد و رو به آینده پیش ببرد.
اگر به ظرف تاریخی زندگی او در محیط اجتماعی اطرافش بنگریم، او در نیشابوری خردمند زیست، در دورهای که نیشابور سرآمد همه خاصان و دانشمندان بود و این گونه است که این دانشمند در چنین فضایی به فلسفیدن میپردازد.
آن چه خیام در نظر میگیرد با این دم غنیمتی بودن بسیار متفاوت است اینکه بدانیم در چنین لحظهای چه احساسی و چه چیزی ما را خشنود میکند فلسفه ایست که امروز تمام جهان را تحت تاثیر خود قرار داده.
اگر درست دقت کنیم که عصر خیام عصر فلاسفه است و او در میان فیلسوفانی زیسته که امروز اندیشه اسلامی را شکل دادند اینگونه میتوان درک کرد که چرا او تا این اندازه فلسفی میاندیشد.
سختگیرانه است اگر بخواهیم از خیام بپرسیم چرا در دورهای که شدیدترین برخوردها با شکستن قوانین و حدود الهی صورت میگرفته اینگونه بیمهابا به ترویج آن میپردازد. چنان که به وضوح شراب خیام با شراب حافظ بسیار متفاوت است و او شجاعانه فتاوی مفتیان سختگیر خراسان را نادیده و ناشنیده میگیرد که خود بودن را ترویج کند و چنان آزادانه از این زندگی تحمیلی فاصله میگیرد که تبدیل به اعتراضی اجتماعی شود.
**اما خیام چه میسراید؟
از کتاب کوچکی که به نام رباعیات خیام در دست داریم، تنها 14 رباعی، متقن و مستند به نام اوست، چنانکه در مورد ابوسعید ابوالخیر نیز بیش از 20 دوبیتی و رباعی را متعلق به شخص او نمیدانند.
اگر می خواهید در مورد چهارده رباعی که با سند به او مربوط است بدانید میتوانید از اثر ارزشمند استاد محمدرضا قنبری به نام «خیامنامه» بهره بگیرید. قنبری در این کتاب با توجه به همه مطالبی که میتواند به خیام مرتبط باشد از تاریخ اجتماعی زندگی او تا اندیشهای که منجر به شکل گرفتن چنین شخصیتی میشود از نجوم و هندسه تا تمام کسانی که پس از او متاثر از اندیشه خیام میزیستند همه را تحلیل میکند.
خیام را از آن رو فیلسوف آزادگی میدانند که اندیشه آزاد زندگی کردن را ترویج میکند، او معتقد است که هیچ چیز در این دنیا نمیارزد که عمر کوتاه انسانی را برایش هدر دهیم. چنان که معتقد است مهندسی این جهان و زمین و آسمان بیهوده نبوده است، انسانیت را نیز بیهوده نمی دانند.
در دیدگاه خیامی جهان نیاز به نجات دهنده ندارد و اگر خوب زندگی کنیم و زیست خویش را به درستی بشناسیم، خود نجات جهان خواهیم بود.
آزاد اندیشی خیامی که در معنای آن چه می خواهی باش معنا میگیرد، آنچه میخواهی باش برای خیام یک معنا است و برای دیگران معنایی دیگر دارد که این خود بودن درست به معنی عشق به زندگیست.
درست آنگونه که فلاسفه و روانشناسان قرن بیست و یکم معتقدند آنگاه که خودت را
دوست داشته باشی میتوانی زندگی را تغییر دهی. خود را دوست داشتن و خود بودن نه در معنای آسیب زدن به اطراف و در معنای شکستن قوانین و اصول اجتماعی که در معنای حضور در ساده ترین شکل بودن و خود بودن که در لحظه، خودِ اینجا و اکنون من چگونه است؟ اندیشه خیامی اندیشهای است که حدود و ثغور تحمیلی را نمیپذیرد و نمیپسندند.
او شجاعانه به زندگی مشغول است و خویشتن خویش را بهتر از هرکسی میشناسد او به علاقه خود پایبند است و در این میان حتی خداوند را نیز شاهدی در رستگاری آنان که دیگران میآزارند میگیرد.
خیام چنان فلسفه و هندسه را میشناسد که به آسانی میتواند مصداق غزل سعدی باشد که میگوید: درد جهان را مهندسی حل میکند و خیام درک کرده که درد جهان را جز آزادگی آن هم در رفتار و اندیشه نمیتوان حل کرد.
آنچه خیام پی آن میگردد، خویشتنی درونی است، از زاویه دیگر اگر خیام شاعر را کنار بگذاریم و خیام ریاضیدان، خیام منجم، خیام تقویم نگار را در نظر آوریم، او بهتر از هر کسی از زمان، تاریخ و آنچه در گردش ستارگان میگذرد با
خبر است و آن که با خبر باشد و اینگونه از خوش گذراندن سخن بگوید و بگوید که این جهان گذران است، جز راست نمیتواند گفته باشد.
نوروزنامه خیامی که به عقیده بسیاری از تقویم گرگوری نیز قویتر است، مهمترین مصداق است برای راستگویی این شاعر نه فیلسوف و ریاضیدان.
خیام شجاعانه برای شناخت خویش و شناخت انسانیت تلاش کرد، چندان که او معتقد است آنچه در بهشت وعده داده شده میتواند روی زمین معنا پیدا کند، اگر هرکس بهشت خویش را بشناسد.
از منیره زینلی
فراهنگ**9211** 9053