خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ جبار رحمانی، انسانشناس و عضو موسسه انسانشناسی و فرهنگ: سفرنامههای زیارتی یکی از الگوهای شناختی در سنتهای مذهبی جهان هستند. این سفرنامهها از یکسو بیانگر کم و کیف فضاهای جغرافیایی و مسیرهای رفت و آمد و از سوی دیگر بیانگر اطلاعات فرهنگی و اجتماعی از مسیر و مقصد زیارت و در نهایت بیانگر حس و حال نویسنده و اطرافیان آن در زیارت هستند.
این سنت در فرهنگ اسلامی عموما حول واقعه حج شکل گرفته است و از گذشته تا امروز شاهد سنتی از سفرنامهنویسی حج هستیم. به همین دلیل میتوان از ژانر سفرنامههای زیارتی در فرهنگ اسلامی صحبت کرد. در سالهای اخیر بهواسطه برجسته شدن پیادهروی زیارت اربعین و حجم انبوه تبلیغات رسانهای رسمی و غیر رسمی درباره آن، به تدریج مورد توجه اهالی قلم و محققان کشور هم قرار گرفته است.
به همین دلیل با حجم انبوهی از حمایتها و سفارشهای نهادهای دولتی و حکومتی و همچنین نهادهای مدنی مذهبی برای ساماندهی انواع و اقسام تولیدات ادبی، هنری، رسانهای، و حتی علمی و دانشگاهی مواجه هستیم که در هیجان مذهبی معطوف به این زیارت، طرح پرسش از نتایج این مجموعه سرمایهگذاریها هم ناممکن است. ولی با این همه لازم است منتقدان و اهل قلم بیشتر و بیشتر به این ژانر جدید در تولید هنری، ادبی و دانشگاهی بپردازند.
یکی از این محصولات جدید در حوزه پیادهروی زیارت اربعین، سفرنامهنویسی است که در این سالها رواج گستردهای یافته است. سفرنامهنویسی از گذشته بیانگر سبکی ادبی، ناشی از مواجهه فرهنگی مولف با جهانهای جدید و بیان ویژگیهای برجسته آن است. سفرنامهها بهواسطه مداخلههای ذهن مولف، همیشه مورد نقد و گاه رد یا تایید مردم و مخاطبان قرار گرفته است.
به همین دلیل همیشه در مواقعی بیان ویژگیهایی که مورد تایید مخاطبان محلی نیست، از کژفهمیهای مولف سفرنامه در باب فرهنگ و پدیده مورد توصیف صحبت شده و اگر مورد تایید هم باشد، که از توصیفات سفرنامههای شاهد مثال محاسن و عظمتهای قوم مورد توصیف یاد شده است. اما مساله اصلی آن است که سفرنامهها، اصولا محصول ذهن مولف، واقعیت مورد اشاره در داخل متن سفرنامهها را نباید به بیرون ارجاع داد، بلکه آنها بیش از همه ناشی از قابلیتها و قالبهای ذهن مولف در فهم جهان مورد اشاره هستند.
از این منظر سفرنامهها بیش از آنکه جهان بیرون را به نمایش بگذارند، جهان ذهنی مولف، امکانها و محدودیتهای شناختی او را به نمایش میگذارند. به همین سبب میتوان مولفههایی که در مورد سفرنامهنویس هستند (ماننده سن و جنس و حتی تسلط او بر زبانهای مختلف و ...) را عامل بسیار کلیدی و موثر در متن تولید شده دانست.
سفرنامههای اربعین که این روزها رواج یافته نیز از این قاعدههای سفرنامهنویسی مستثنی نیستند. آنها تلاشی هستند برای ترسیم واقعیت از زاویه دید مولف. یکی از این کتابهای سفرنامهنویسی پیادهروی زیارت اربعین کاری است به قلم بهزاد دانشگر و محمد علی جعفری.
این دو تلاش کردهاند روایتی از تجربه زیارت کربلا در گفتوگو با زایران مختلف بهدست بدهند. آنها با آدمهای مختلفی از ایران و سایر کشورهای شیعه نشین که به زیارت آمدهاند گفتوگو کنند و سپس این گفتوگو را در این کتاب روایت کردهاند. اصولاً روایتهای الگوهای پنهان و ناخودآگاه خودشان را دارند. الگوهایی که ابتدا و انتهای این روایتها را تعیین میکنند و هرآنچه که خارج از این قالب قرار بگیرد را گاه حذف میکنند و گاه مورد نادیدهانگاری سیستماتیک قرار میدهند. در این کتاب هم الگوهای بنیادین روایت آنها در منطق فهم مولفان از روایات زایران است: «هر مسافر قصهای داشت و گاه رازی یا ارادتی.»
آغاز قصه مسافرها با هم متفاوت بود، گاه از ایران بود و گاه عراق، از شهرهای کوچک و بزرگ، از شرق و غرب عالم. اما پایان همه قصهها به یک جا ختم میشد، به سرزمینی در کرانه فرات و یادگاری از دل بهشت بر این سرزمین باقی مانده، به کربلا، به تربت سید الشهداء (ع). هر قصه روایتی بود از بیرویی که مسافر را بر میخیزاند و میکشاندش تا نینوا» این توصیف مولفان از تجربههای شنیدن قصههای زایران، دقیقاً منطق بنیادی روایتهای خردی است که در کل کتاب بیان شده است.
همه افراد در یک اتفاق شبه معنوی و گاه به روایت برخی در یک معجزه فرصت زیارت پیدا میکنند و از خلال این زیارت توفیقی عظیم و تجربههای قدسی و ناب برای آنها رخ میدهد که در نهایت زمینهای برای استعلا بخشیدن به زندگی آنها. تمام روایتهای بیانگر این حال و هوای خاص پیاده روی زیارت اربعین هستند. یک رخداد قدسی که قبل و بعدش نامعلوم است و هرکس که در این طریق قدم گذاشته است، نه انتخاب است و نه تقدیر، بلکه دعوت است، دعوتی از جانب صاحبان عالم والا و معنا.
لذا این روایت به نوعی بیانگر نفس منتخب شدن هستند و گویی هرکس توفیق زیارت را یافته است، خودش بهانهای شده برای اینکه مطمن باشد برگزیده است. برگزیدهای الهی و قدسی. البته میتوان در لابهلای توصیفات دادههای خیلی خوبی برای تحلیلهای انسانشناختی و جامعهشناختی و روانشناختی و حتی مطالعات گردشگری یافت. اما لازم است توجه بیشتری به منطق کلی و بنیادی روایت پیادهروی زیارت اربعین داشته باشیم. مساله اصلی در خوب یا بد بودن این منطق کلی نیست، بلکه بر نتایج و تاثیری است که این منطق بنیادی بر نوع روایت کردن ما، نوعی واقعیت خلق شده توسط مولفان و همچنین نوع سانسورها، حذفها و... است.
به عبارت دیگر هر نوع نوشتاری به همان میزان که بیان یکسری پدیدهها و... است، به همان میزان و چه بسا بیشتر واقعیتها را پنهان و نادیدنی میکند. از این منظر باید دقت کرد که ژانر سفرنامههای زیارت اربعین مستلزم نوعی چندصدایی هستند تا هرچه بیشتر مخاطب را با زیست جهان تجربه شده در حین زیارت آشنا کند. به عبارت دیگر در شرایط فعلی ژانر سفرنامهها همان چیزی را میگوید که گفتمان رسمی در ایران مروج آن است، لازم است ادبیات اندکی خلاقانهتر به خدمت دین درآید تا واقعیتی را که مردم ساختهاند،به نمایش بگذارد و خودش در تعالی و استعلای این واقعیت موثر باشد. هرچند مولفان این کتاب برای مخاطب روشن نمیکند که با این افراد از ملل مختلف به چه زبانی صحبت کردهاند.
اما به هرحال این خرده روایتهایی از پیادهروی زیارت اربعین، از جمله نخستین کتابهایی است که این سالها بحشی از تجربه زوار ایرانی از پیادهروی زیارت اربعین و مهمتر از همه نحوه روایت کردن تجربه این زیارت توسط ایرانیها و غیر ایرانیها را به نمایش میگذارد و البته علی رغم کاستیهایی که در سنت سفرنامهنویسی زیارتی در سالهای اخیر هست، ولی این منابع حداقل برای شناخت زاویه دید مولفان بسیار گرانبها هستند، چون مکانیسمی برای فهم نسبت روایت مولف از روایت گفته شده توسط طرفین گفتوگو وجود ندارد، لذا هر دادهای برای ارجاع به راوی اولیه (ایرانی، عراقی، چینی و پاکستانی و ...) نیازمند احتیاط بسیاری است، زیرا همه آنها دادههای نخستین توسط این زائران، از فیلتر ذهنی و زبانی مولفان گذشته است و در این قالب ژانر جدید در فرهنگ ایرانی از پیاده روی زیارت اربعین بیان شده است. قالبی که در نهایت به دنبال نشان دادن این عظمت منتخب شدن برای کسب توفیق زیارت اربعین است، همین و بس.
هنوز نمیدانیم که زنان، خردسالان، اقلیتهای غیر شیعی، خرده فرهنگهای مختلف شیعی، هرکدام چگونه این واقع مهم را تجربه و در حیات روزمره خودشان تسری میدهند. لازم است بسیار نوشته شود، بسیار روایت شود (در قالب متن، فیلم، عکس، حتی رسانههای سه بعدی جدید)، تا در تلاقی این روایتهای مختلف، بتوان فهم عمیقتر و مبسوطتری از ابعاد مختلف این پدیده نوظهور در فرهنگ شیعی داشت.
کتاب «پادشاهان پیاده: خرده روایت هایی از زیارت اربعین» تالیف بهزاد دانشگر و علی جعفری از سوی نشر عهد مانا و روایت خانه پاییز 1397 در 256 صفحه منتشر شده است.