به گزارش سایت دفتر مشق به نقل از خبرگذاری کتاب ایران
به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آیین رونمایی از کتاب «ر
سوم دارالخلافه » با ترجمه محمدرضا شفیعیکدکنی، شامگاه گذشته با سخنرانی فرهاد طاهری، علی بهرامیان، هادی خانیکی و اشرف بروجردی و اکران بخشی از مستند «آیینهای در برابر صداها» در موزه کتاب و میراث مستند سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
در ابتدای نشست علی بهرامیان، تاریخنگار و مدیر کتابخانه دایره المعارف بزرگ فارسی سخنان خود را با یاد کردن از زنده یاد محمد زهرایی، بنیانگذار نشر کارنامه_ که سهم عمدهای در چاپ کتاب «رسوم دارالخلافه» داشت_ شروع کرد و گفت: شفیعیکدکنی از جمله دانشمندان روزگار ماست که بدون اغراق میتوان ساعتها در مورد او حرف زد و نوشت.
اهمیت کتاب «رسوم دارالخلافه» برای تاریخ و فرهنگ ایران
بهرامیان در ادامه به اهمیت کتاب «رسوم دارالخلافه» برای تاریخ و فرهنگ ایران اشاره کرد و افزود: قسمت عمدهای از اطلاعات ما درباره تاریخ دوره ساسانی متکی به یکسری مآخذ و آثار معروف به «تاجنامه» یا «آییننامه» است که میتوان آنها را در دسته بزرگتری مثل «سیاستنامهنویسی» جای داد. در این کتابها روابط بین رعیت و پادشاه توضیح داده میشد و در واقع نشاندهنده ساختار حکومتی ایران در پیش از اسلام، به ویژه دوره ساسانی و بعد از آن است. البته شاید قصد آنها تاریخنگاری نبوده باشد، ولی از نمونههای برجامانده پیداست که بسیاری از اتفاقات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که ما از دوره ساسانی در دست داریم از همین کتابها به دست آمده است.
وی در ادامه به تأثیر ایرانیها در خلافت اسلامی اشاره کرد و افزود: زمانی که عربها به ایران حمله کردند و توانستند ایران را تسخیر کنند به دلیل این که هیچ نوع اطلاعی در امور کشورداری نداشتند معمولا به همان سنت اداری رایج عمل میکردند و در
واقع اول ین کارگزاران دولتهایی مثل خلافت اموی و عباسی دیوانسالاران و فرزندان دیوانسالاران همان دوره پیش از اسلام بودند که کارشان را پس از اسلام هم ادامه دادند.
مدیر کتابخانه دایره المعارف بزرگ اسلامی با تاکید بر نقش ایرانیها در تبدیل دوره اموی به دولت عباسی، اضافه کرد: حتی کار به اینجا رسید که خلافت عباسی تلاش میکرد پا جای ساسانیان بگذارد و خودش را میراثدار امپراطوران ساسانی جلوه دهد. این نکات مهم از جمله نکاتی است که از همین کتابهای آییننامه و تاجنامه به دست میآید. از این کتابها به خوبی بر میآید که خلفای عباسی سعی میکردند خودشان را دنباله ساسانیان نشان دهند. گرچه این کتابها برای درک و فهم تاریخ ایران از لحاظ اجتماعی اهمیت دارند، ولی اگر به درون آن نفوذ کنید، دلیل حکومتداری سیاسی ما هم نشان داده شده است.
سیاستنامهنویسی از مهمترین مآخذ تاریخ و فرهنگ ماست
بهرامیان در ادامه گفت: در عین اینکه سیاستنامهنویسی یکی از مهمترین مآخذ تاریخ و فرهنگ ما از هر لحاظی است؛ باید به این نکته هم توجه کرد که مقداری از سیاست و کشورداری ما متکی و مستند به چنین نگاهی است. کتاب «رسوم دارالخلافه» هم در همان دسته قرار میگیرد و مولف آن از خاندانهای برجسته بغداد، نزدیک به خلافت و از دیوانسالارهاست.
«رسوم دارالخلافه» نفوذ فرهنگ ایرانی در بغداد را نشان میدهد
وی با بیان اینکه ترجمه کتاب «رسوم دارالخلافه» کار سخت و سنگینی است، اضافه کرد: دیوانسالاران سعی میکردند ادبیات را در کار تاریخنویسی به اوج برسانند. چنانکه کتابهای بعضی از آنان بیشتر از آن که منظور تاریخی داشته باشد، منظور ادبی دارد. کتاب «رسوم دارالخلافه» هم جزو همین موارد است و درست است که به زبان عربی است و در بغداد قرن
چهارم نوشته شده ، اما مملو از رسوم و کلمات ایرانی است.
بهرامیان کتاب «رسوم دارالخلافه» را از جمله کتابهایی که در آن اطلاعاتی درباره خوراک لباس آداب و رسوم و غیره است، خواند و اضافه کرد: با مطالعه این کتاب، تا حدی میتوانید به نفوذ و رسوخ فرهنگ ایرانی، نه فقط در دستگاه خلافت، که در اجتماع آن دوره در بغداد هم پیببرید، که از این منظر باید از شفیعی کدکنی به خاطر ترجمه این اثر بسیار ممنون و سپاسگزار باشیم. البته کتاب سالها پیش در دهه ۴۰ ترجمه و در بنیاد فرهنگ چاپ شده بود و امروز برای بار
دوم در هیئت جدیدی منتشر شده است.
نمونههای ملموس و کاملا آشکار تعلق خاطر شفیعی به تاریخ
در ادامه فرهاد طاهری با بیان اینکه نمونههای ملموس و کاملاً آشکار تعلق خاطر شفیعی به تاریخ در چند جنبه دیده میشود؛ افزود: از جمله این موارد، آثاری است که شفیعی اختصاصا درباره تاریخ، تالیف، ترجمه یا تصحیح کرده است. نمونه دوم تعلق خاطر شفیعیکدکنی به تاریخ، بسامد تعبیرها و اصطلاحاتی است که با ترکیب واژه تاریخ در آثار خود به کار برده است؛ شفیعی در بسیاری جاها تاریخ را به معنی حقیقت یا واقعیت به کار میبرد. نمود دیگر توجه شفیعی به تاریخ، هنگام تحلیل و اظهارنظر در خصوص مسائل ادبی شعر و تصوف است. اصولاً شفیعی با چهار دلیل به سراغ بحثها میرود، که یکی از این دلایل، دلیل تاریخی است؛ یا وقتی در بحثها اصطلاح چندساحتی و نگاه منشوری را به کار میبرد، یکی از این ساحتها، ساحت تاریخی است.
وی ضمن خواندن چند نمونه از اظهارنظرهای شفیعیکدکنی که با رویکرد تاریخی پرداخته، بیان کرد: شفیعی حتی در جاهایی که میخواهد از خودش انتقاد کند یا به لحاظ شخصیتی و تفکری فراز و فرود داشته، یا اندیشه او دچار تحول شده هم سعی میکند از منظر تاریخی به مسئله نگاه کند.
شفیعیکدکنی جهانی است که در درون او جهانهای متعددی است
هادی خانیکی، مدیر گروه ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، منظر نگاه خود به شفیعی را نقشی که او در گشودگی میان فرهنگ ایرانی، سنت و تجدد و شعر و سیاست خلق کرده، عنوان کرد و گفت: من نه مصحح متون تاریخی، نه مورخ و نه ادیب هستم که از لحاظ ادبی متن و شخصیت حرف بزنم، بلکه به عنوان یک عضو از نسلی که با شفیعی متفاوت است، با آن چیزی که در یک مرکز پژوهشی آشنا شده باشند، سخن خواهم گفت. اگرچه خراسانی هستم و طبیعتا نام شفیعی آنقدر بزرگ و بلندآوازه است که هر خراسانی از ابتدا با او آشنا باشد، ولی آشنایی من فراتر از آن است. من هم نام و شعر شفیعی را میشناختم؛ ولی وقتی در دهه پنجاه به سراغ شفیعی رفتم، که نسل ما او را بیشتر با در کوچه باغهای نشابور میشناخت؛ در نتیجه آن شفیعی که ما با او آشنا شدیم، یک مقدار با این شفیعی تفاوت دارد، که وجه دیگری از زندگی است و عمیقا در شعر نقد و تحقیق نقش دارد.
خانیکی با بیان اینکه کتاب گزیده غزلیات شمس به همراه یک قرآن کشف الایات و یک نوار شجریان محتویات ساک کوچک او در دوران چریکی برای خروج مخفیانه از کشور بوده؛ ادامه داد: برای یک چریک خیلی سنتشکنی بود که دنبال گزیده غزلیات شمس باشد، چون مروج خصلتهای غیر انقلابی او بود؛ ولی من احساس میکردم زمانی که ایران را ترک میکنم، شاید این سه، تنها چیزهایی است که من را در دوران ترک ایران زنده نگه میدارد. درنتیجه نتیجه روایت کسی را از تاثیر اجتماعی شفیعی از آن زمان تا به امروز بشنوید که زاویه نگاه او به شفیعی از نوع تعهدش به جامعه بود و این نوع تعهد به جامعه بسیار متفاوت بود.
او ادامه داد: اگر بخواهم به بهانه معرفی کتاب «رسوم دارالخلافه»، از شفیعی در دنیای امروز حرف بزنم، میتوانم از تعبیر اکتای یاپاز در تعریف جهان معاصر وام بگیرم و بگویم: شفیعیکدکنی جهانی است که در درون او جهانهای متعددی است و از تعدد این جهانها است که میتوان گفت، همانطور که شفیعی سخت شیفته ایران است، پیچیدگیهای دنیای ایرانی را در دنیایی که زندگی میکند هم میتوان دید. با نگاه از دریچه دنیای شفیعی و مواجهه او با جهان پیرامون، میتوان گفت که در درون شفیعی ساحتها، اندیشهها و تجربههای مختلف به خوبی گفتوگو کردهاند؛ یعنی وجود او یک وجود گفتوگویی است و از توانش ارتباطی بالایی برخوردار است.
مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، گریزان بودن شفیعی از حضور در جایی که درباره او صحبت و تعریف میشود را از خصال نیکوی او برشمرد و در بیان وجوه دنیای متفاوت او بیان کرد: شفیعی معتقد است که اگر کسی در ایران شعر را نشناسد، قادر به ارتباط با جامعه، تاریخ و فرهنگ خود نیست و در تایید آن، به خصوص به نماد آلمان امروز در دانشگاه برلین ارجاع میدهد. در آنجا، در پاسخ به این پرسش که چه کسانی آلمان را ساختند؛ نمادی از ۱۷ فیلسوف آلمانی ارائه شده که بر خلاف تصور ما، در آلمان صنعتی که از اقتصادهای زنده است و به نظم آهنین معروف است، بزرگترین نقش و بیشترین سهم در ساختن آلمان امروز را به گوته شاعر دادهاند و بعد از آن به مارکس و وبر و امثال آنها پرداختهاند.
خانیکی در ادامه گفت: شفیعیکدکنی شخصیت اول خود را شخصیت شاعرانه خود میگیرد. اتفاقا شفیعیکدکنی از جامعهشناسترین جامعهشناسان ایران هم هست و ما هر وقت توانستیم کاهش فاصلههایی که شفیعی انجام داده را دنبال کنیم، میتوانیم بگوییم که فرهنگ ایران را شناختهایم.
دنیای چندوجهی شفیعیکدکنی برساخته زندگی چندوجهی اوست
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی ضمن اشاره به کتاب سفرنامه باران و طیف وسیعی از کسانی که به نقد شفیعی پرداختهاند، اضافه کرد: به نظر من، دنیا و شخصیت چندوجهی شفیعیکدکنی، برساخته از زندگی چندوجهی او است. هیچوقت ندیدم، شفیعی زندگی در حوزه علمیه را از وقتهای تلفشده عمر خود بداند. او جزو معدود استادان برجسته ما است که دبستان و دبیرستان را در
مدرسه طی نکرده و اتفاقا این را جزو فرصتهای میدید که عمر او در مدرسه تلف نشده است.
خانیکی ضمن بیان اینکه طبیعتا ذهن کسی که از حوزههای کاملا سنتی مشهد و شاگردی مرحوم آیتالله میلانی تا دانشگاه پرینستون، آکسفورد و هاروارد را طی میکند، نمیتواند ذهن بستهای باشد؛ به دامنه وسیع شاگردان و مریدان او اشاره کرد و افزود: پرورشیافتگان آموزشهای او و کسانیکه از وی چیزی بر گرفتهاند هم یکسان نیستند و در دنیای چندگانه به سر میبرند. به همین اعتبار است که به نظر میرسد، شفیعی موفق شده، قدرت دا
دوستدی که در ایران و فرهنگ ما وجود داشته را خلق کند.
شفیعی پیش از شاعر بودن یک متفکر است
وی ضمن اشاره به نظریه ساختار ساختارها و و نظام نظامهای شفیعی، عنوان کرد: دغدغهای که شفیعی دارد و در همه آثار او هم دیده میشود، فراتر از فرمی است که وارد آن شده و به دنبال این است که آن تفکری که محدود شده، مرده و قدرت خلاقیتی که نیست را احیا کند و در این احیا از سطحینگری-حتی در سیاست- به شدت پرهیز میکند؛ هرچند که شاید مسئله گرانترین محقّق ما در حوزههای مختلف علوم اجتماعی، ادبیات، تاریخ، نقد و شعر است. شعر برای شفیعی زبانی برای انتقال و دعوت به تفکر است.
خانیکی سخنان خود را با خواندن متنی از بزرگ علوی، درباره شفیعیکدکنی به پایان برد و شفیعی را شاعری خواند که پیش از شاعر بودن یک متفکر است.
دیپلماسی فرهنگی جایگزین دیپلماسی سیاسی در امور بینالملل
در ادامه اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ضمن تشکر از همراهی در این چند جلسه که به مناسبت هفته کتاب برگزار شده بود از تمام کسانی که تلاش میکنند چهره واقعی فرهنگ را عرضه بدارند هم تشکر کرد و گفت: باور ما بر این است که دیپلماسی فرهنگی میتواند جایگزین دیپلماسی سیاسی در عرصه بین الملل و مباحث فرهنگی، زبان مشترک مردم ایران در عرصه داخلی باشد.
بروجردی از ادامه نشستهایی که به مناسبت هفته کتاب با عنوان پنج شب، پنج کتاب، پنج
شخصیت خبر داد و اضافه کرد: این نشستها ادامه خواهد یافت، اما بحث ما، بیشتر در ارتباط با مباحث علمی بین اصحاب فکر است که بتوانند نقطه نظرات خود را به مباحثه بگذارند و دیگران هم استفاده کنند. این برنامهها به شکل جلسات بحث و گفتوگو در محل اندیشگاه برگزار خواهد شد و در آن قالب ادامه پیدا خواهد کرد.
در انتها حسن نیکنفس متنی با عنوان «باغ عقیم دیروز اینک جوانه آورد»، به نیابت از جواد میرهاشمی قرائت کرد و بخشی از مستند «آیینهای در برابر صداها» ساخته سیدجواد میرهاشمی درباره شفیعی کدکنی، به عنوان حسن ختام برنامه نمایش داده شد. متن پیام میرهاشمی به این شرح است:
بنا بر رویه معتاد «چون در سخن گفتن تپق زدن پیش میآید اما در نوشتن میتوان بر خطای قلم پیشگیری کرد»، اجازه میخواهم چند سطری که برنوشتی است از پژوهش فیلم «ستایشگر زیبایی محمدرضا شفیعیکدکنی» قرائت کنم و سپس شما سروران و عالیجنابان گرامی را دعوت کنم به تماشای
سیاه مشق اول این فیلم.
چون این مجلس به میمنت چاپ کتاب رسوم دارالخلافه تشکیل شده است و نام هفته جاری، هفته کتاب است یادی کنیم از راهنمای کتاب، فرزانه فروتن ایران مدار ما ایرج افشار در معرفی کتاب «رسوم دارالخلافه» چنین مینویسد:
صابی، ابوالحسن هلال بن محسن: رسوم دارالخلافه، تصحیح و حواشی میخائیل عواد، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، [تهران] بنیاد فرهنگ ایران [1346] ، وزیری، ی + 196 ص. ( انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 23- منابع تاریخ و جغرافیای ایران، ش 6 ).
«اصل از متون مهم به زبان عربی در خصوص آداب و رسوم حکومت در عصر خلافت عباسی و از نظر تاریخ ایران نیز واجد اهمیت است. کار بسیار شایستهای است که این نوع متون به زبان فارسی نقل میشود و محققان و دانشپژوهان از آنها به آسانی استفاده میبرند.
آقای شفیعیکدکنی با نثر پاکیزه و دقت تمام این متن را به فارسی نقل کرده است.
موضوعات مهم کتاب: طرز جلوس خلفا، رکابداری، پیشکش، خطاب، پردهداری، دعاهای نامه.»
(معرفی کتابهای تازه ص660 و 661)
***
و اما دوستداران دکتر شفیعیکدکنی علاقهمند بودند ایشان در این مجلس حضور داشته باشند و این مهم خلاف منش م. سرشک است. دکتر شفیعیکدکنی پس از برگزاری «ششمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی به تاریخ 19 بهمن 1367» وقتی متوجه میشوند از طرف هیئت داوران برای کتاب اسرارالتوحید فیمقامات الشیخ ابوسعید تالیف محمد بن منور بن ابی سعیدی ابی طاهر بن ابی سعید میهمی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی مورد تشویق قرار گرفتهاند به کیهان فرهنگی نامهای نوشته و تکلیف جایزه دادن و گرفتن را یکسر معلوم میکند. (سال
پنجم بهمن ماه 67 شماره 11.)
چنانچه شاگرد خلفشان حضرت دکتر پورنامداریان در فیلم ستایشگر زیبایی نیز گفتند:
«در رشته ادبیات فارسی اگر کتابی مستحق جایزه باشد، در حال حاضر فقط کتابهای استاد است، اما حالا که فروزانفر و زرینکوب و زریابخویی نیستند، چه کسی را صلاحیت داوری کتابهای استاد است؟»
اصلا قصد اسطوره و بتسازی ندارم چرا که بت برای شکستن است نه پرستش !!! به راستی؛ چه کسی میتواند کتاب دکتر شفیعیکدکنی را داوری کند !
***
حضار محترم !
کوته کنیم قصّه که عمرت دراز باد
در آن نامه که بدان اشاره رفت به قول دکتر باستانیپاریزی «همشهری یا بهتر بگویم همدهی شیخ عطار که ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.» از اسرارنامه عطار شاهد مثال میآورد و مینویسد:
«... چون میدانستند که بنده همشهری عطار هستم و از هر چیزی که شائبۀ منت در آن باشد میپرهیزم، به تشویق بنده _ که امری است بیمنت _ پرداختهاند.»
چنانکه عطار فرمود:
یکی پرسید از آن شوریده ایام
که تو چه دوست داری گفت دشنام
که هر چیزی که دیگر میدهندم
بجز دشنام منت مینهندم"
(مجله آدینه، اردیبهشت 68، شماره 34)
و در شماره بعدی مجله به تاریخ خرداد 1368 مینویسد:
از جایزه پرهیز داشتم
مجله محترم آدینه
بعد از سلام میخواستم یک نکته را به عرض شما و خوانندگان محترم برسانم و آن اینکه نقل بخشی از نامه اینجانب در
ضمن مقاله استاد دانشمند آقای دکتر باطنی ممکن است سبب بعضی سوءتفاهمها شده باشد بدین معنی که بعضی از خوانندگان تصور کنند من خواستار جایزه بودم و از اینکه تشویقم کردند گله کردهام در صورتی که تمام گریز و پرهیز بنده از اصلا قضیه جایزه بوده است تا آنجا که مجبور شدهام چند روز تلفن منزلمان را قطع کنم.
به هر حال با یادآوری این نکته که این جانب برای بسیاری از کسانی که در طول سالیان آن جایزه را گرفتهاند کمال احترام را قائلم و این یک امر سلیقهای ست.
میخواستم از شما خواهش کنم تمام آن نامه را برای رفع هرگونه سوءتفاهم چاپ کنید . گردانندگان محترم کیهان فرهنگی به عذر اینکه چاپ آن نامه ممکن است مایه رنجش کسانی شود که آن جایزه را گرفتهاند، از چاپ آن سرباز زدند. و من جایی برای چنین رنجشی در میان نمیبینم. به خصوص که بعضی از آن افراد استادان بزرگی هستند که من به شاگردی آنان همواره افتخار میکنم.
شفیعیکدکنی 5/3/1368 آدینه- چون آن نامه خطاب به کیهان فرهنگی نوشته شده مجاز به چاپش نبودیم. تصور میکنیم که همین توضیح مقصود آقای شفیعیکدکنی را بر میآورد.
***
آری او منتدار هیچکس و سازمان و بنیاد و نهاد و وزارتخانهای نیست. تردید داشتم که این را بازخوانم اما وقتی نامه چاپ شده را به استاد نشان دادم؛ کمی سکوت کردند و گفتند: اصلا از وجود این نامه اطلاعی نداشتم ...
***
پایان سخن: خانمها و آقایان باور دارم فیلمسازی حاصل فعالیت جمعی است
به خصوص مستندسازی؛ حالا سازندگان فیلم مستند «ستایشگر زیبایی» از شما تقاضا داریم و دست یاری به سوی شما دراز میکنیم. هر آنچه از استاد بزرگوار شفیعیکدکنی میتواند برای شناساندن ایشان به آیندگان از قبیل سایهدست، یادگاریها و یادنوشتها، عکس، صدا یا فیلم – هر چند به زعم شما بیکیفیت و حرفهای – نباشد کمک حال ماست.
چنانچه خواندهایم «که نیکبخت و دولت یار آن تواند بود که اقتدا به خردمندان و مقبلان واجب بیند.» (کلیله و دمنه)
شاید شما هم با حافظ شیرین سخن همکلام شوید و زمزمه کنید:
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند
و بگویید اگر عیبی از این فیلم و روش مستندسازی بگیری و نقدی بر آن بنویسی بیهنریست ! مخلص چون دریادلی و وسعت افق دید و گذشت خواجه شیراز را ندارد و از طرفی بیهنری یعنی کسی که درک هنر نمیکند و ظرائف و دقایق را نمیفهمد و غَث ُّرا از سمین تشخیص دهد، سخن سعدی را معیار کار خود قرار میدهد که میفرماید: «متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد.»
گفتهاند «شرف المکان بالمکین». ارزش هر جایگاه به کسی است که در آن قرار گرفته است و دیگر آنکه، انسان است که به یک جایگاه ارزش میدهد.
عِطر کتاب در تپههای عباسآباد پیچیده است و حال در این مکان _کتابخانه ملی _ و هفته کتاب هستیم سروران و عالیجنابان اجازه
دهید خاطره ای را بازگویم:
هرچه پرسیدم ازآن دوست مرا داد جواب
چه بِه از لذت هم صحبتی دانایی
ملکالشعرا بهار
حتما مقاله مستطاب «از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟» جناب دکتر را خواندهاید !؟ همان مقالهای که میپرسد :«چرا هیچکس نمیداند که قبر فرخییزدی کجاست؟ اگر از دانشگاه تهران بپرسند که ما میخواهیم نوع سؤالات امتحانی ملکالشعرای بهار یا بدیعالزمان فروزانفر یا خانم فاطمه سیّاح را بدانیم، آیا دانشگاه تهران یک نمونه ـ فقط یک نمونه ـ از پرسشهای امتحانی این استادان بزرگ و بیمانند را، که فصول درخشانی از تاریخ ادبیات و فرهنگ عصر ما را شکل دادهاند، میتواند در اختیار ما قرار دهد؟ نهتنها در این زمینه پاسخ دانشگاه تهران منفی است، که حتی پروندهی استخدامی ملکالشعرای بهار را هم ندارد.»
روزی به استاد گفتم: «فردا اگر از من بپرسند تو که میتوانستی از محمدرضا شفیعیکدکنی فیلمی بسازی و شرح حال آن را مستند کنی ؟ چرا نکردی ؟ چه بگویم و ...»
شما که میتوانستید از فروزانفرها صدا ضبط کنید نکردید ؟ و الان حسرت گذشته را میخورید و افسوسش برای ما آیندگان ماند! درست است که «در سرای خاص بار عام نیست» و درست که ما مفتخریم که معاصر شماییم اما در برابر فرزندان ایران - آیندگان - مسئول هستیم. پس بگذارید به قول استاد افشار ما فیلمان را هوا کنید و عکس برداریم و شما را فیلم کنیم. مگر نه اینکه استاد از ساختن فیلم دکتر ستوده و دکتر باستانیپاریزی خشنود بودند و اصلا ایشان پیشنهاد دادند از جمالزاده و شما فیلمی تهیه شود.
غرولند نمیکنم چرا که «هر کرا طاوس باید جور هندوستان کشد.»
اینک باغ عقیم دیروز جوانه زده است و فیلم الکن دیروز میتواند به یاری شما سرسبزتر شود.
بیش از این پرگویی است.