به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، دکتر محمد آقابابایی از اساتید دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی یادداشتی با محوریت «شهریار و عرفان» در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.
برخی از بزرگان معاصر، عرفان را نگرش هنرمندانه به دین دانستهاند و از این رهگذر هر برداشت ذوقی و خالص و هنرمندانهای از آیین و دین را می توان در این گستره جای داد. در عرفان و ادب فارسی، داستانهای فراوانی ذکر شده است که از ورود شخصیتها به عالم عرفان و معنویت سخن گفته است. تحول شخصیتها، رکن اساسی اینگونه داستانهاست.
الگوهای متعددی از این تحولات وجود دارد که با مطالعه سرگذشت نامهها و تذکرهها میتوان به آنها دست یافت. یکی از منابع قابل بررسی و شیرین در این زمینه، تذکره الاولیاء عطار نیشابوری است که ضمن معرفی و بیان داستانها و اقوال عرفای منتخب، سرگذشت تحول درونی و روحی ایشان را نیز بازنموده است.
شخصیتهای این داستانها، عموماً با رویدادی فردی یا اجتماعی، شنیدن قول و فعل دیگران و مسائلی از این قبیل از مرحله تعادل اولیه خارج شده و به ساحت بی تعادلی و اضطراب میرسند. پس از این مرحله که زمان آن متغیر است، به عرصه تعادل ثانویه میرسند و شخصیتی جدید اختیار میکنند. در اینگونه داستانها، عارف به عنوان قهرمانی اسطورهای ظاهر شده و در برخی از موارد باعث تنبیه خاطر و تحول شخصیت مخاطب نیز میشود.
عرفای بسیاری از جمله فضیل عیاض، ابراهیم ادهم، عبدالله مبارک، مالک دینار، بشر حافی و ... این مراحل را از سر گذراندهاند. برخی از شاعران برجسته ادب فارسی نیز از این گردنه پر فراز و نشیب گذشتهاند و نام و داستانشان در تاریخ ثبت شده است. شاعرانی چون کسایی، سعدی، حافظ، سنایی و ... در قرون گذشته به این درک و دریافت معنوی رسیدهاند و تحول شخصیت آنها -که از مراحل نخستین ورود به جرگه عرفان است- رقم خورده است. اغلب این شاعران از مرحله عشق جسمانی عبور کرده و به عشق عرفانی و معرفت توحیدی رسیدهاند.
در دوره معاصر نیز محمدحسین شهریار را میتوان در شمار این شاعران قرار داد که با عبور از عشق مجازی و مادی به عشق عرفانی و موهبتی الهی دست یافته است. خود شهریار در مقدمه دیوانش مینویسد: "آری، بنده هم در این ده سال با بحرانها و تحولات روحی عجیبی که از نوادر مواهب الهی و جز برای اهل سیر و سلوک واقعی قابل فهم نیست، دست در گریبان بودم، زجری که اجرش را چه جای این که با دنیا عوض کنی؟"
با نگاهی گذرا به دیوان شهریار در مییابیم که شاعر معاصر ما عشق و شور پرهیجانی را از سر گذرانده است. اشعار عاشقانه او که از نظر کمیت بر اشعار عارفانه برتری دارد، نشان از وسعت این تجربه شیرین دارد. شهریار نیز مانند بسیاری از عاشقان، با بیعنایتی معشوق روبرو میشود و تنها با توکل، که از اسباب دستگیری در وادی عرفان است، از این مرحله سخت و طاقت فرسا عبور میکند. شهریار شناخت جدید خود را از عشق الهی در اشعار دوره دوم حیات فکری خویش و در قالبهای متنوع شعری همچون قصیده، غزل، مثنوی و ... بازنموده است.
اشعار عاشقانه دوره جوانی او را میتوان به عنوان مقدمهای برای ورود به عالم روحانی پس از تحول فکری و معنوی او قلمداد کرد. به قول خود او:
عشق مجاز غنچه عشق حقیقت است
در اولین مواجهه با دیوان شهریار، مناجات خالصانه او را میخوانیم:
دلم جواب بلی میدهد صلای تو را صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را
عشق الهی و تلمیحات بسیاری به آیات قرانی که در سرتاسر این غزل گنجانده شده است، از بینش عرفانی و بندگی و سرسپردگی او حکایت میکند.
توجه شهریار به این نکته که انسان، روزگاری را در نیستان وجود سپری کرده و بعد از آن به داغ فراق مبتلا شده است، ابیات نخستین اثر گرانسنگ مولانا –مثنوی معنوی- را به خاطرمی آورد. اکنون که در محنتگاه دنیا به دام افتاده است، طوطی جانش به یاد هندوستان معنا و نگارستان جان افتاده و در آرزوی بازگشت به آن ناز و نعمت، چنین میسراید:
مرغ باغ ملکوتم قفسم در نگشود که به گوش ملک العرش رسد فریادم
یا:
قصر غلمان و سراپردهی حورانم بود آدم انداخت در این دخمهی غم بنیادم
در ابیات فوق، اندیشههای حافظانه و مولانایی به خوبی مشهود است. شهریار با مطالعه مستمر آثار گذشتگان، از سرچشمه عرفان اسلامی و ایرانی سیراب شده و تجلی این بهرهمندی از فیوضات را در اشعار او میتوان یافت.
تجربه عاشقانه شهریار و سوزوگدازی که در ایام جوانی از سر او گذشته است، روح و کلام او را چنان پالوده است که شعر عرفانی او را همچون سرودههای عاشقانهاش شیرین و شنیدنی کرده است. در بررسی اجمالی دیوان شهریار، ارادتش به لسان الغیب را بیش از دیگران مییابیم و بسامد اصطلاحات و واژگان عرفانی مشترک در اشعار این دو شاعر گویای این حقیقت است که شهریار با دیوان حافظ و اشعار عرفانی او پیوندی از سویدای دل دارد.
همچنین با بررسی اصطلاحات عرفانی دیوان شهریار می توان دریافت که او به بینشی عرفانی دست یافته بود و از دریچه این نگرش عرفانی سرودههای خویش را با اصطلاحاتی چون شوق، محبت، خوف، طلب، توبه، وجد و ... معطر می ساخت.
انتهای پیام/
برچسب ها