به گزارش سایت دفتر مشق به نقل از ایرنا
روزنامه همدلی در یادداشتی به قلم محمدعلی نویدی نوشت: این مواجهه، رودررو شدن عادی و معمولی نیست، بلکه، یک نوع محاذی وجودی و اثری است. یعنی، در این مواجهت، مقایسه و معرفت نسبت به وضعیت و موقعیت انسان در زمان و مکان و مرتبه هستی و زندگی نهفته است.
از منظر تفکر اثربخش، حداقل پنج نحوه مواجهه با ابزارها و انسان ساختهها، میتوان احصاء نمود و مورد دقت و بررسی قرار داد:1- استمرار و تمدید چگونگی و کیفیت ابزارسازی و ابزارمندی، همانند، روش گذشته و با تاسی از الگوی گذشتگان و تاریخ. گویی، انسان در این محاذی به روش محاکات و تقلید و مشابهت عمل ورزی و ابزارسازی میکند، به تعبیر دیگر، آینده خویش را به گذشته خود گره میزند و از امکان های آینده برای تکرار گذشته بهره میجوید؛ این روش مواجهه در واقعیت و عمل، با لحاظ زندگی آینده و مسایل و مشکلات و پیچیدگیهای نوظهور و مستحدث و غیر قابل پیش بینی، بطور کامل عملی نیست. اگر چه آینده بریده و منقطع از گذشته و تاریخ نیست و نمیتواند باشد؛ ابزارهای حال و حاضر و آینده در واقع، نوعی امتداد ابزارسازی گذشته است. اما، امتداد و کشیدگی بیتغییر و تحول و نوآوری ممکن نیست.
2- اصلاح و تغییر ابزارها و گونه ابزارسازیها؛ یعنی، آینده امکانی است برای ایجاد اصلاح و تغییر در نوع وسایل زندگی و اسباب زندگانی؛ در این روش، عقل و انسان، با توجه به نواقص و معایب و آفات و ضررهای استعمال و بهکارگیری و مصرف ابزارهای در دسترس و مقایسه و سنجش آنها با شرایط جدید زندگی، اقدام به اصلاح و تغییر کیفی و کمی ابزارها میکند. گویی، آدمی هم از امکان گذشته و هم از امکانات آینده برای بهبود و اصلاح زندگی خود بهره میگیرد، این روش، شیوه و سبک معمول و متد
اول اکثریت جوامع است.
3- روش مواجهه تاسیسی و ایجادی در ابزارها و ابزارمندیها؛ این متد، توجه و التفات و تمرکز بر آینده و نوگرایی و تجدد دارد. یعنی، از منظر این روش، گذشته، گذشته است با تمام محتوا و درونمایه؛ پس، لازم است تمام ابزارها و شیوه های ابزارسازی حالت تاسیسی و ایجادی داشته باشند؛ این شیوه مواجهه با ابزارها بدلیل نوخواهی و نوشدگی و پیدایش تازگی، یعنی بدلیل توجه به عقل ورزی و اندیشههای نوآوری و عملهای خلاقانه و مبتکرانه، معقول و مقبول است؛ لیکن، به دلیل بریدن از ریشهها و سرچشمهها و بن مایهها، قابل عملی شدن کامل نیست؛ یعنی، زندگی امروز ریشه در زندگانی دیروز دارد؛ حذف ریشهها، مساوق و ملازم با حذف تنه ها و ساقه ها و شاخ و برگها و میوههاست. بنابراین، اگر مواجهه تاسیسی و معاصرت، همراه و قرین با مواجهت اتصال با ریشهها و جوهرهها و سرچشمهها باشد، اثرهای نافع و ابزارهای کارآمد خواهد داشت.
4- شیوه دیگر، توجه و مواجهت با ابزارها در نسبت با آینده و امکانها، روش نوسازی با حفظ جوهره است؛ یعنی، ایجاد تحول در رویکردها و عملها و ابزارها با ایجاد تحول در قالبها و شکل و گونههای ابزارها؛ گویی، ابزارها، برای خود برون مایه و درون مایه دارند، ابزارها چیستی و هستی دارند، اگر آدمی موفق به درک و فهم هستی و چیستی ابزارها شود، در ابزارسازی موفق میشود؛ نگاه فلسفی به ابزارها و تکنولوژی و پدیدآمدن فلسفه تکنولوژی، از این رویکرد و دیدگاه نشات گرفته است، البته این نگرش، در تمام شیوهها و سبکها قابل ملاحظه و مداقه است؛ به تعبیر دیگر، در این روش و مواجهه، دو کار با هم صورت میگیرد، شناخت فلسفه وجودی ابزارها و شناخت نقش عملی و کاربردی آنها؛ مثلا، چرا ابزارها باید در اختیار انسان باشد؟ چرا انسان نباید اسیر ابزار باشد؟ چرا ابزار، لازم است با اصالت آدمی فاصله داشته باشد؟ چرا ابزار هست؟ ابزارها چگونه به یاری انسان در زندگی میآیند؟ نقش واقعی ابزارها چیست؟ ابزارها چگونه در فعال کردن انسان موثر و دخیل هستند؟ در این روش به درجات و انواع ابزارها نیز توجه میشود، یعنی، ابزارها در یک سطح نیستند بلکه، مراتب و درجات و اولویت دارند؛ مثلا، یخچال اولویتاش با خودرو یکی نیست؛ کامپیوتر در زمانه ما نقشش با پست یکی نیست و نظایر اینها.
5- اما، نوع نگاه و مواجهت اثربخش با ابزارها، در نگرش و رهیافت اثربخش به ابزارها و ابزارسازی، ابزارها مورد شناخت و نقد و پرسش و ارزیابی عقل و نیروی اندیشه قرار میگیرند، یعنی، اثربخشی و کارآمدی و کاربردی سازی ابزارها مورد توجه واقع میشود؛ پرسش اصلی در این روش است که، ابزارها چگونه میتوانند، در زندگی و رشد و تعالی انسان، موثر و مفید باشند؟ این پرسش هم در تولید و هم در استفاده و مصرف ابزارها، بجا و معقول است؛ این روش دو رکن و بنیاد و اصل دارد:از یک طرف با عقلانیت و تفکر نسبت دارد، یعنی، ابزار را ساخته عقل و تفکر و تجربه و عمل میداند؛ و از جانب دیگر، به نقش و اثر واقعی و عینی ابزارها در متن زندگی توجه دارد؛ ابزارها، بماهو ابزار و فی نفسه، ارزش و اعتبار حقیقی ندارند، ابزارها در نسبت با انسان و زندگی و وضع و حال او، معنا پیدا میکنند، بدینسان، ابزار در اختیار انسان است نه انسان در اختیار ابزار، این مطلب در خصوص تکنیک و تکنولوژی و دانش فنی نیز صادق است؛ یعنی، اصالت با انسان و زندگانی آدمیست، و ابزارها و ابزارسازیها، فقط یاری گر بشر هستند، بدین ترتیب، جایگاه و نقش و اثر اصالت ها با فرعیتها و ابزارها، خلط و خبط نمیشود.
در این مشی مواجهه با ابزارها، انسان در مقام خلق و آفرینشگری و مولد و مدیر منتقد ابزار است؛ این شیوه به اثریت تمام روشها و نگرشهای گفته آمده و نیآمده میاندیشد و توجه بدانها را لازم میداند؛ بنابراین، تفکراثربخش، هم حفظ جوهره ها و ریشهها و اصالتها و عقلانیتها و سنتها و تجربهها را ضروری میداند، و هم توجه عینی به اثرها و کارآمدیها و بهره مندی های ابزارها در زندگی را مهم میداند.
تجربه زیسته واقعی انسان، و خطرات و تهدیدات جدی زندگی وی توسط همین ابزارها، به عنوان مثال، به خطر افتادن محیط زیست، تغییرات آب و هوایی، تنبلی و انفعال انسان در مقابل زندگی ماشینی، و سیطره وجوه کمی و ابزاری و ریاضی گون علم امروزی، همه و همه حکایت از ضرورت تغییر نگرش و تحول در نوع تفکر و اصلاح در ساختارها و نهادها و بنیادهای عملی و اثری زندگی دارد.
آینده، درس تفکر و تمرین توجه است؛ چون، زندگی توقف پذیر نیست، پس لازم است، از روی آگاهی و خردمندی با ابزارها مواجهه نمود، و هر ابزاری را در جایگاه و اربیتال واقعی خود قرار داد و این حکمت ابزارشناسی است. البته، در تحقق و عمل و زندگی همواره نقصان هست و آینده برای تکمیل این نقصانها و خسرانهاست، اما، تمامیت و کلیت هستی و زندگی انسان، با ابزارها و نحوه ابزارسازی ها و تکنولوژی ها و دانشهای کاربردی و عملی و فنی، نسبت اثری دارد؛ هم آرخهها مهم و حیاتی و اثربخش هستند و هم تخنهها کارساز و اثرمند.
تفکر صرف و اندیشه محض و توصیههای خالی و پندهای بیاثر، دیگر، اثربخش نیستند؛ و عملهای بیمحتوا و تهی و بیمغز نیز کارآیی ندارند؛ این است که تفکراثربخش، نیاز امروز و فرادی انسان است تا هم گوهر عقلانی اثر بگذارد و هم عمل مبتنی بر حق و عقل، کارسازی کند؛ زندگی با عقل و اثر امکان دوام و قوام و پیشرفت و تعالی دارد. این قاعده خلقت و تاریخ است.
علوم آلی، همانا، علوم و فنون ابزارساز هستند، یعنی، علوم مقدماتی و تمهیدی میباشند در مقابل علوم اصالی و اصلی، مثل، منطق در مقایسه با فلسفه و اصول در مقایسه با فقه و غیره، این تلقی گذشته از علم و دانش است و در جای خود درست است؛ اما، از نگاه تفکر اثربخش، در علمی و عملی اثری دارد و در زندگی نقش ایفا میکند و زندگی نقد داشته انسان است، یعنی، انسان بدون زندگی چیزی ندارد و نمیتواند باشد، پس، هر علم و دانش و عمل و کار و کنش آثاری دارند و همین اثرها و اثربخشیها، به ابزارها اعتبار میدهند؛ ابزارها، اگر عوامل و اسباب انتقال معنا و اثر باشند و در تحقق معانی وجودی انسان و تعین اثرهای واقعی بهکار آیند، مواجهه انسان چگونگی و کیفیت بهتری با آینده پیدا خواهد کرد، بیتردید، آینده، در مواجهه خردمندانه و اثربخش و فعال آدمی و فهم و فعل عقلانی بشری به سرانجام نیک میرسد.زیرا، اصیلترین و پر بهاترین و ماندگارترین گوهر وجودی انسان عقل و عمل عقلانی است.
منبع: روزنامه همدلی ؛1397.11.27
گروه اطلاع رسانی **9117**9131